یه جور خوبه سه نفره
زینب جان بابا دختر گلم سلام برات می نویسم که وقتی بزرگ شدی بدون که بابا و مامان از اونی که فکر میکنی بیشتر عاشقت هستند. عزیز دلم هفته گذشته طی تصمیماتی که من و مامان گرفتیم صبح زود روز سه شنبه 9 مهر 92 ساعت حدود 11 صبح تهران رو به مقصد شمال ترک کردیم . شما که کلا پایه مسافرت و خرید هستی با استقبال کامل از این موضوع صبح بیدار شدی و صبحانه خوردیم و راه افتادیم .حول و حوش ساعت 1 بود که وارد استان مازندران شدیم و هوای نمدار و مرطوب شما رو حس کردیم . یه هوای ابری با حال و جاده چالوس ... حدود ساعت 3 بود که دیگه &nb...
نویسنده :
مامان و بابا
14:41