زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

یه جور خوبه سه نفره

زینب جان بابا دختر گلم سلام برات می نویسم  که وقتی بزرگ شدی بدون که بابا و مامان از اونی که فکر میکنی بیشتر عاشقت هستند.       عزیز دلم هفته گذشته طی تصمیماتی که من و  مامان گرفتیم صبح زود روز سه شنبه 9 مهر 92  ساعت حدود 11 صبح تهران رو به مقصد شمال  ترک کردیم . شما که کلا پایه مسافرت و خرید هستی با استقبال کامل از این موضوع صبح بیدار شدی و صبحانه خوردیم و راه افتادیم .حول و حوش  ساعت 1 بود که وارد استان مازندران شدیم و هوای نمدار و مرطوب شما رو حس کردیم . یه هوای ابری  با حال و جاده چالوس ...     حدود ساعت 3 بود که دیگه &nb...
16 مهر 1392

34 ماهگی عشق مامان و بابا

زیبا ترین ارمغان خالق مهربان همه وجودم،ای عشق شیرین، زینب ٣٤ ماهگیت مباااااااارک عروسک زیبای مامان روز ها و شب ها داره به سرعت سپری میشه و دلچسب ترین اتفاق برای من و بابا اینه که میبینیم تو داری روز به روز بزرگتر و خانم تر و فهمیده تر میشی.     خدا رو هزارااان بار شکر میکنم به خاطر قلب مهربونت اینقدر من و بابا رو از عشق و محبتت سیراب میکنی که تقدیم همه وجودمون به تو به نظر کار کمی میاد همه موقعیت ها رو به خوبی درک میکنی و البته  دوست داری همیشه ما رو راضی و خوشحال ببینی تا جایی که من اگر کمی لحنم تند بشه و یا اخم کنم با زبون شیرینت زود میگی "...
8 مهر 1392
1